چون همیشه ذهن من خواب است، خواب
فکر و ذهن من بود در پیچ و تاب
--
بر سر یک چند راهی مانده ام
صفحه ای ننوشته را من خوانده ام
--
صفحه ای پر از خطا و اشتباه
چشم من تار است و اینجا نور ماه
--
کور سویی از سر بی چارگی
اوفتاده روی کاغذ پاره ای
--
چشم من تار است و کاغذ بی فروغ
صفحه هم پر از ریا، پر از دروغ
--
حال با من گو که راه چاره چیست
یا طبیب این دل بیچاره کیست
--
اشک در چشمان و بغضم در گلوست
یک نفس آرامش جان آرزوست